داستان

هر کی دوست داره بخونه

داستان

هر کی دوست داره بخونه

داستانهای شیوانا

شیوانا در بازار کنار مغازه برنج فروشی ایستاده بود و به صحبت های مغازه دار با یکی از افسران امپراتور گوش می داد. افسر خطاب به مغازه دار می گفت: "ببین! من جیره خور و مزد بگیر امپراتور هستم. آخر هر ماه مواجب و حقوق ثابت و مشخصی تحویل من و خانواده ام می شود. از گرفتن این حقوق ثابت تا حد زیادی هم مطمئن هستم و می توانم روی آن حساب کنم. اما تو با چه جراتی مغازه را صبح باز می کنی و امیدواری شب با جیب پر به خانه بروی و از کجا مطمئنی که تا آخر ماه می توانی هزینه هایت را جبران کنی و درآمد اضافی برای مخارج ات درآوری؟؟!"
مرد برنج فروش با لکنت زبان گفت:" حقیقتش امید من نیاز مردم به برنج است. به هر حال اهالی این دهکده و مردم روستاهای اطراف کم نیستند. آنها به طور تصادفی در طول ماه نزد من می آیند و برنج می خرند و مبلغ آن را در حد توان خود می پردازند. به همین خاطر هر چند دقیقا نمی توانم بگویم که روزانه دقیقا چقدر درآمد خواهم داشت،  اما چیزی درون دلم به من اطمینان می دهد که به طور متوسط در طول ماه و فصل و سال بدون روزی نخواهم ماند و خالق کاینات بسته به نیت و باطن من و نیازی که دارم و انتظاری که دارم، سهمی از روزی را برای من و خانواده ام می فرستد. امید تو به امپراتور و حقوق اوست و امید من به روزی رسان بالای سر!"
افسر خنده ای کرد و با مسخرگی رو به شیوانا کرد وگفت: "می بینید استاد! او به چه چیز ناپایدار و غیر قابل اطمینان و گنگ و مبهمی امید بسته است و تازه با کمال پررویی من را به خاطر حقوق مطمئنی که دارم تحقیر می کند! نظر شما چیست!؟"
شیوانا سری تکان داد و گفت:" امید برنج فروش به حمایت کننده و ضامنی است که به طور لحظه به لحظه ضمانت نامه خود را تمدید می کند. بله حق با توست! ضمانت نامه ناپایدار است و به طور لحظه ای منتظر تمدید است و شاید هر لحظه زیر سوال برود و ضمانت نامه حقوقی امپراتور از دید تو مطمئن تر باشد. اما برنج فروش اصلا ذهن خودش را درگیر ضمانت نامه نمی کند و تکیه اش به خود ضامن است که موجودی است کاملا پایدار و ماندگار.
برنج فروش بر این باور است که همیشه می تواند به ضامن تکیه کند و همین برای اینکه صبح با امید در مغازه را باز کند و آنچه در می آورد را خرج کند همین تکیه به ضامن است. او مطمئن است که خود ضامن به شکلی از او حمایت می کند حتی اگر ضمانت نامه ای در کار نباشد. بنابراین شما دونفر در مورد دو موضوع مختلف با هم صحبت می کنید. تو راجع به ضمانت نامه بحث می کنی و برنج فروش در مورد ضامن سخن می گوید. پس دیگر مقایسه بی معناست."

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد