داستان

هر کی دوست داره بخونه

داستان

هر کی دوست داره بخونه

از عشق تا طلاق!

 قبل از ازدواج: عزیزم من بی تو میمیرم . تو این یک ساعتی که نبودی برام یک سال گذشت
دیگه خواهش می کنم ترکم نکن

دوران نامزدی: ای تو محبوبترین محبوبها ، ای زیبا ترین موهبت الهی ، ای ادامه حیات من ،نمی دانم اگر فردا تو نباشی " آیا من فردای آن روز را خواهم دید؟

دوران ازدواج: عزیزم شام داریم ؟ یا باید برم از همسایه خوبمان رستوران نوید غذا بخرم ! لباسام رو هم که نشستی" اشکال نداره اتو شویی هم باید نون بخوره دیگه!

دو سال بعد از ازدواج: خانوم من حوصله مهمونهای شما رو ندارم یعنی از خواهرت با اون شوهر مدعی اش نفرت دارم من میرم خونه مامانم شب هم نمیام!

پنج سال بعد از ازدواج: دیگه از دست تو دیوونه شدم اون از دست پختت که همش شفته پلو میپزی این هم وضع خونه زندگیمونه همش پای تلفن میشینی با آبجی جونت از مد لباس و کلاسهای لاغری حرف میزنی دیگه طاقت ندارم

هشت سال بعد از ازدواج: طلاق ........!!!!!
نظرات 2 + ارسال نظر
خوساری جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 19:19 http://www.khoosaremon.blogfa.com

سلام عزیزم
اومدم بگم خیلی مخلصتیم
یکمی از وضعیت زندگی تووی اون دنیارو بگو

اشنایی در همین نزدیکی یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:00 http://www.goldstory.blogsky.com/

تا جایی که یاد دارم زیاد عین این رو شنیدم ولی این رومیدونم که هر چیزی رو که زیاد شنیده باشم را با کپی پیس نمی یارم اینجابگذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد